مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
ای به زندان کرده خلوت با خدا موسی ابن جعفر ای همه آزادگان را مقتدا موسی ابن جعفر ای که در حبس بلا بودی به فرمان الهی هم قدر را هم قضا را رهنما موسی ابن جعفر با نـگـاه نـافـذت ای مـوسـی آل مـحـمـد شدعصا دردست موسی اژدها موسی ابن جعفر در دل مطمورهها داری به فرمان الهی حکمرانی بر سماوات العلی موسی ابن جعفر کـاظمینت از برای شـیعـیان و دوستانت هم مدینه،هم نجف، هم کربلا موسی ابن جعفر شب که تاریک است وتنهایی چراغ تواست باتو حلقۀ زنجیر میخواند دعا موسی ابن جعفر این عجب نبود که کوه ودشت وصحرا وبیابان با تو گردد همنوا و همصدا موسی ابن جعفر تا بود جانم بـه تن دست از ولایت بر ندارم کز ولادت با تو بودم آشنا موسی ابن جعفر ناز بر فـیض مسیحا میکنم جایی که باشد خاک درگاه تو بر دردم شفا موسی ابن جعفر عضوعضوم گر زهم گردد جدا صد بار بهتر کز تو یک لحظه دلم گردد جداموسی ابن جعفر تربت وصحن وسرای تواست درشهر دل من هردلی بر تواست یک صحن وسراموسی ابن جعفر شُهـرت باب الحوائج در امامان را تو داری انس و جان آرند درکویت رجا موسی ابن جعفر کل خلقت را دهی حاجت اگر آرند خلقت بر درت پیوسته روی التجا موسی ابن جعفر تو همان چشـم خدای ذوالجلالی کز نگاهی خلق عالم را کنی حاجت روا موسی ابن جعفر دوست دارم کزدوچشم خویش درپای ضریحت اشک ریزم بر توهرصبح ومسا موسی ابن جعفر دوست دارم گردنم در حلقۀ زنجیر باشد تا کنم یاد از تن پاک تو یا موسی ابن جعفر دوست دارم چون درختی بین آب و گل بمانم تا بدانم با تو چون شد سال ها موسی ابن جعفر کُند بر پا، دست در زنجیر، اشکت در دو دیده در دلت خون، بر لبت ذکر خدا موسی ابن جعفر کس نبود از هیفده دختر به بالای سر تو تا بگرید بر تو و گیرد عزا موسی ابن جعفر تو همای قلـۀ نوری و زندانت قـفس شد در قفس ماند ازتو مشتی پربه جاموسی ابن جعفر با کدامین جرم بعد از سال ها حبس و شکنجه سوخت قلب پاکت از زهر جفا موسی ابن جعفر چون نگرید بر تو میثم ای همای وحی کآخر گوشۀ زندان بدادی جان وگردیدی رهاموسی ابن جعفر |